دلم بیداد می کند انگار آدمکهایی توی دلم زندانی اند و بر دیوار دلم می کوبند و آزادی می خواهند.
آدمک ها را ساده و زود می گذرم چون حتی فکر اون هم خوب نیست آدمک های درون خسته دل آروم باشید چون توان دیدنتونو ندارم همین جمله رو بهشون می گم اونا هم از این جواب مایوس کننده نامید شده اند دست خودم که نیست دلم روشنایی می خواهد دلم نور می خواهد دلم تابش پرتو مهربانی را نیاز دارد
آیا حتی در کویر به این پهناوری تو این جهان به این وسعت حتی یک نفر نیست که که شمع وجودم را بسوزاند می دانم خدا را دارم هر گاه کم میارم خدارا دارم هرگاه خسته ام هرگاه تاب ندام هرگاه گله دارم خدا را دارم چرا؟
و چرا؟
از این پس این را می گویم که:
تنها نیستم و خدایا کمکم کن که نربان وجودم را بسازم تا شرمنده ی آدمک های زندانی نشوم.
خدایا در هر شرایط صدایت می کنم وو می دانم در هر شرایط کمکم می کنی.
1-آدمک های زندانی تشبیه از غم
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.